از شرایط فعلی جهان خوشم نمی آید، به خاطر قرارداد با ژیلت نمی توانستم ریش بگذارم، تیاگو شهرت را دوست ندارد

به گزارش مجله سلو بلاگ، خبرگزاری خبرنگاران- فوق ستاره آرژانتینی باشگاه بارسلونا می گوید در روزهای اول حضورش در اسپانیا دوست داشته به آرژانتین برگردد.

از شرایط فعلی جهان خوشم نمی آید، به خاطر قرارداد با ژیلت نمی توانستم ریش بگذارم، تیاگو شهرت را دوست ندارد

به گزارش خبرنگاران به نقل از Olé، لیونل مسی، ستاره باشگاه بارسلونا روزهای حساسی را سپری می نماید و باید به زودی در خصوص آینده اش تصمیم بگیرد. این مهاجم به مناسبت سالگرد 25 سالگی روزنامه اوله، با این نشریه گفتگوی مفصلی داشته است و اگر چه در خصوص مسائل مختلفی صحبت نموده اما کاملا مراقب بوده است تا حتی یک کلمه هم در خصوص ماندن یا ترک بارسلونا صحبت نکند و تایید نکرد که ملاقات مقابل سلتا آخرین مسابقه او در پیراهن بارسا بوده است یا نه. او در ملاقات مقابل ایبار که در هفته آخر لالیگا برگزار می گردد به میدان نخواهد رفت چرا که بارسا عملا شانسی برای قهرمانی ندارد و پیچیچی این مهاجم نیز قطعی شده است و به همین خاطر باشگاه به ستاره آرژانتینی مرخصی زودهنگام داده است. صحبت های این فوق ستاره را با اوله می خوانید:

قهرمانی و شادی شما در جام حذفی اسپانیا در آرژانتین نیز بازتاب داشت. این سی و پنجمین قهرمانی شما با بارسلونا بود. چطور کسب این همه جام ممکن شد؟

من هر وقت بازی می کنم، هدفم پیروزی است و در کوششم تا تمام جام ها را به دست بیاورم. حقیقت این است که قهرمانی اخیرمان در جام حذفی بسیار ویژه بود چون چند وقتی می شد که به قهرمانی نرسیده بودیم دلیلش هم این است که تیم بسیار جوانی داریم. بازیکنان جدید زیادی به تیم آمده اند و کسب این قهرمانی برای بازیکنان نقطه عطف مهمی بود. علاوه بر این، از نظر شخصی هم دوست دارم فاتح جام های قهرمانی شوم.

بعد از قهرمانی، همه هم تیمی هایتان می خواستند با شما عکس بگیرند. در این مورد چه حسی داشتید؟

خیلی زیبا است که ببینید تعداد زیادی از بازیکنان تیم های پایه به اینجا رسیده اند. می دانم رسیدن از تیم پایه به جام های قهرمانی چه حسی دارد چون خودم هم این شرایط را داشتم. همچنین حس عکس دریافت با بازیکن حرفه ای تیم را نیز درک می کنم. قهرمانی در جام حذفی از هر جهت بسیار زیبا و دلنشین بود. از این که سابقا از بازیکنان حریف پیراهن هایشان را نمی گرفتم پشیمان هستم و الان دوست دارم پیراهن بازیکنانی نظیر رونالدو یا کارلوس را داشته باشم اما این را هم بگویم که پیراهن بسیاری از بازیکنان را دارم.

شما در سن 13 سالگی به بارسا آمدید و حالا نزدیک به 34 ساله شدن هستید. حضور در بارسا چطور بود؟

حقیقت این است که دریافت این تصمیم کار بسیار دشواری بود اما در عین حال خیلی سریع رخ داد. اصلا شک نداشتم. درک درستی از این موضوع نداشتم که ترک کشور، مردم، خانواده و دوستانم و آغاز زندگی جدیدی در آن سوی آب ها به چه معنی است. روزهای اول خیلی سخت بود. به خاطر قوانین در روزهای اول حضورم در اسپانیا اجازه بازی کردن نداشتم و وقتی اجازه پیدا کردم هم مصدوم شدم. تقریبا یک سال نمی توانستم بازی کنم. فقط تمرین می کردم که خب با بازی کردن فرق زیادی دارد ولی بعد خوش شانس بودم که ناگهان تمام اتفاقات سرعت گرفت. خیلی سریع پیشرفت کردم و با بازیکنان عظیمتر از خودم بازی می کردم و هر بار بیشتر می فهمیدم که پیروز شدن ممکن است و بیشتر دلم خواست در اسپانیا بمانم و بجنگم. خوش شانس بودم که با وجود تمام سختی ها، همه چیز به سرعت پیش رفت.

در سال 2000 به بارسا آمدید و در سال 2003 در تیم اصلی بودید. خیلی سریع اوج گرفتید...

به نظرم این اتفاق یاری زیادی کرد تا اینجا بمانم و اتفاقاتی که بعدا افتاد اتفاق بیافتد ولی تصمیم سختی بود زیرا باید کشورم را ترک می کردم. این روزها اگر چه از آرژانتین خیلی دور هستم اما در عین حال خیلی نزدیکم. این روزها ارتباطات راحت تر شده است. هر پسر 13 ساله ای یک گوشی تلفن دارد اما آن روزها این طور نبود. آن روزها فقط روزی یک تلفن می توانستم بزنم و گاهی هر سه روز یک بار. خیلی گریه می کردم. می خواستم برگردم اما در عین حال دوست نداشتم برگردم. دوستان زیادی را از دست دادم.

چرا تصمیم گرفتید در یک مقطع ریش بگذارید؟

برای مدت زمانی طولانی ریش نگذاشته بودم. با ژیلت قرارداد تبلیغاتی داشتم و باید ریش هایم را می زدم. به همین خاطر وقتی دیگر قراردادم با آنها تمام شد، تصمیم گرفتم ریش هایم را نزم. فکر می کنم در سال 2016 بود. خیلی از بازیکنان در آن مقطع ریش داشتند. در خصوص موهایم هم همین است. همواره یا کوتاه بوده یا بلند.

در اوقات فراغت خود چه می کنید؟

از ورزش پدل خوشم می آید و در کنار په په بازی می کنم و بازی او هم خوب است. زیاد بازی نمی کنیم چون هر سه روز یک بار بازی داریم اما از این کار خوشم می آید.

چه غذایی دوست دارید؟

عاشق غذای میلانساس مادرم هستم که شبیه شنیتزل است. به نظرم به خاطر سسی است که رویش می ریزد. زیادی این غذا را خورده ام اما آن غذایی که در خانه و با آن سس خوردم عالی است. بقیه دوستانم هم از دست پخت مادرم خورده اند و می گویند که واقعا عالی است.

15 سال است فوتبال بازی می کنید. چه خاطره ای از روزهای اول فوتبال خود دارید؟ بازی در سنین 8 یا 9 سالگی ...

حتی قبل از آن هم وقتی 4 یا 5 ساله بودم و آغاز به راه رفتن کردم، با توپ راه می رفتم. بله اولین بازی هایم در تیم گرندولی را به خاطر دارم. با برادر و پسر خاله های عظیمترم بازی می کردیم. دقیقا اولین بار را به خاطر ندارم اما می دانم از سن کم با توپ فوتبال راه می رفتم و از سن 4 سالگی آغاز به فوتبال بازی کردن در سطح باشگاهی کردم و دائما در خیابان ها فوتبال بازی می کردم.

گویا مادرعظیمتان علاقه زیادی به فوتبالیست شدن شما داشت و یک جمله معروف هم به مربی تان گفته بود

این را به من هم گفته اند. رده سنی من با برادرانم فرق داشت. یک روز تیم متولدین 86 در حال بازی کردن بودند و یک یار کم داشتند و مادرعظیمم به مربی گفته بود مرا در ترکیب بگذارد و مربی هم گفته بود امکان ندارد او را در ترکیب بگذارم. حیلی کوچک است. مگر دیوانه شده ای؟ بازیکنان دیگر به او آسیب می زنند و مادر عظیمم نیز گفته بود او را به زمین بفرست او را به زمین بفرست. در نهایت به زمین رفتم و چند حرکت خوب داشتم و از آن وقت به بعد... مادر عظیمم به مربی گفته بود: برایش کفش بخر، هفته آینده دوباره سر تمرین می آورمش و آغاز کار از آنجا بود.دوران خاصی بود چون خانواده آخر هفته ها عملا در باشگاه بود. دوران زیبایی در کودکی من بود.

اولین گلتان را به خاطر دارید؟ کدام گلتان را به عنوان یک پسربچه به خاطر دارید؟

از ویدیوهایی که داریم برخی چیزها را به خاطر می آورم. بعدها وقتی به نیولز رفتم در چند تورنمنت مهم بازی کردم. اگر ویدیو یا عکس ببینم به خاطر می آورم اما خیلی کوچک بودم و چیز زیادی یادم نیست.

از بازی در خیابان های روزاریو چه به خاطر می آورید؟

یادم است همواره توپ همراهم بود و با برادارنم می رفتیم اما به من اجازه بازی نمی دادند چون خیلی کوچک بودم.

حالا از آن کارشان پشیمان نیستند؟

نه، این کارشان بیشتر به این خاطر بود که می خواستند مراقب من باشند. می ترسیدند آسیب ببینم. خاطرات زیادی از آن دوران دارم.

در میان عکس هایتان یک عکس پیدا کردیم که در آن با ماسک بازی می کنید

بله استخوان گونه ام شکسته بود.

چطور این رخ داد؟

فکر می کنم 14 یا 15 سال داشتم و در یک بازی مقابل اسپانیول با آرنج به صورت من زدند و استخوان گونه ام شکست. هفته بعد در فینال جام کاتالونیا بازی می کردیم و نمی دانم این تورنمنت امروز هم هست یا نه. در آن سن چنین مسابقه ای اهمیت زیادی برایم داشت. اتفاقی مشابه برای پویول افتاده بود و با ماسک بازی نموده بود و همان ماسک را برای من فرستادند تا با آن بازی کنم. خیلی برایم عظیم بود و بازی با آن امکان نداشت چون دائم تکان می خورد و در نهایت درش آوردم. به نظرم دو گل زدم و سه بر صفر پیروز شدیم و در دقیقه 30 تعویض شدم. پدرم بر سر مربی داد می زد. بدون ماسک نه. او را بیرون بکش. در آن موقع متوجه خطر این کار نبودم. می خواستم بازی کنم.

آیا برای فوتبال یا در کل ورزش کارهای دیوانه واری انجام داده اید؟

چیز خاصی یادم نیست اما هر کاری می کردم تا بتوانم فوتبال بازی کنم. هر جا بودیم می خواستم فوتبال بازی کنم. باشگاه، خانه، هر جا بازی بود می خواستم جزئی از تیم باشم. شاید دیوانه وار باشد اما...

دیوانه وار نیست و علاقه شما به فوتبال را نشان می دهد. شما در سن فعلی پسرتان درگیر مسائل رشد هم بودید آیا در این مورد با او صحبت نموده اید؟

این قضیه تنها به فوتبال مربوط نبود و به تمام زندکی من مربوط می شد. تیاگو همه چیز را می داند و هیچوقت به این فکر نکردم شاید بچه هایم هم احتیاج به این درمان داشته باشند.

آیا هنوز با دوستان کودکی تان در ارتباط هستید؟

بله توانستم دوستیم را با برخی از دوستان هم محلم حفظ کنم. دیدن آنها بعد از مدت ها حس خوبی دارد.

وقتی در خصوص دوستانتان حرف می زنید، صورتتان می درخشد

بله. کودکی ام در آرژانتین چشم نواز بود. جور دیگری زندگی می کردیم. زندگی ام با این روزها متفاوت بود و حقیقت این است که واقعا از آن لذت می بردم.

لائوتارو فورمیکا کسی است که هنوز در فوتبال است و نقش مهمی در فوتبال شما داشت. او بود که پایه گذار رفتن شما به بارسلونا شد...

او را از زمان نیولز می شناسم. این روزها 86 ساله است و دائما هم را می بینیم. به صورت خانوادگی با هم رفت و آمد داریم. او در آن موقع در تیم ملی زیر 20 ساله ها بود که از او در خصوص من سوال کردند.

وقتی به اسپانیا آمدید خیلی جوان بودید و حالا سه فرزند جوان دارید...

خیلی خوش شانس بودم که این اتفاقات برایم افتاد. خیلی از والدین هستند که تا دیروقت هر روز کار می نمایند و خانواده من هم همین بود. وقتی به خانه می آمدند بسیار خسته بودند و ساعت 9 شب بود. خیلی کم آنها را می دیدم. اگر یک روز کامل با آنها می بودم خیلی خوش شانس بودم. از آن دوران لذت زیادی بردم.

لذت بردید؟ چه چیزی بیش از مسائل دیگر به شما انگیزه می دهد...

بیدار شدن و صبحانه خوردن در کنار خانواده ام. اگر چه گاهی از دست بچه هایم کلافه می شوم. دوست دارم آنها را به مدرسه ببرم و مراقبشان باشم. دوست دارم آنها را از مدرسه بردارم و شب برایشان قصه بخوانم.

آیا با همسرتان بیرون می روید؟ مثلا برای دیدن فیلم؟

حقیقت این است که خیلی کم بیرون می رویم.

این موضوع به خاطر شهرت شما است؟

بیشتر از شهرت من، به خاطر برنامه بچه ها. سه پسر داریم و باید خودمان را با زندگی آنها وفق دهیم. آنها معمولا تا 8 یا 9 شب برنامه دارند و بعد هم شام می خوریم و بعد از خستگی خوابمان می برد.

بله اگر چه در طول روز فوق ستاره و مشهور هستید اما وقتی به خانه می روید پدر سه فرزند محسوب می شوید

من هم همین را گفتم. آنها برای ما برنامه معین می نمایند. از وقت گذراندن با آنها لذت می برم. کار هر روز ما تقریبا همین است و آن را دوست دارم. حقیقت این است به ندرت بیرون می رویم.

فرزندانتان از همین حالا افرادی مشهور هستند. آیا آنها می دانند پدرشان چه کسی است؟

تیاگو می داند. متیو هم می داند و هر کدام به نحوی با آن کنار آمده اند. به طور مثال تیاگو این موضوع را دوست ندارد. دوست ندارد شناخته گردد. خیلی خجالتی است و گاهی اوقات شرایط برایش سخت می گردد. متیو بر عکس او است و هر کاری می نماید او را بشناسند.

آیا مسی بودن سخت است؟ بله اتفاقات خوبی می افتد اما گاهی اوقات هم سخت می گردد، این طور نیست؟

گاهی اوقات دست دارید کسی شما را نشناسد یا می خواهید کارهای عادی انجام دهید و به جاهایی بروید که شلوغ است مثل فروشگاه ها اما معمولا همه شما را می شناسند و دورتان را شلوغ می نمایند و می خواهند با شما عکس بگیرند و خب گاهی اوقات دوست دارید به حال خودتان رها باشید.

فشار...

بله. حس می کنید همه به شما نگاه می نمایند. انگار که دیوانه هستید. از شما امضا می خواهند یا عکس می گیرند ولی شما دلتان نمی خواهد هیچ کاری انجام دهید.

بله یک بار سر این موضوع با یک نفر بحثتان شد. مردم حس می نمایند باید دائم در دسترس باشید...

این اتفاق زیاد می افتد. هر کس می خواهد با شما عکس بگیرد انتظار دارد بیشتر لبخند بزنید و گاهی اوقات این را به شما می گویند و شما حوصله ندارید. باید با این مسائل کنار بیایم اما اعتراضی هم ندارم.

و قطعا از اتفاقات خوب هم لذت می برید...

بله قطعا. همان طور که برخی وقتها دوست دارید کسی شما را نشناسد گاهی اوقات هم خوب است که مردم شما را می شناسند و حرف های خوبی به شما می زنند. خوش شاسنم که هر جا می روم همواره از من تعریف می گردد و حرف های خوب می شنوم و کسی می خواهد با من عکس بگیرد. وقتی پیش پدر و مادرم هم بر می گردم حس خوبی دارم چون آنها کسانی هستند که کاری با فوتبال ندارند و راجع به مسائل دیگر حرف می زنند.

با دوستانتان در خصوص چه مسائلی حرف می زنید؟

راجع به همه چیز. درست مثل همه دوست ها. فوتبال، زندگی، مسائل حاصل از کرونا، اتفاقات جهان و...

وقتی راجع به مسائلشان با شما حرف می زنند چه حسی دارید؟

قطعا بد. به خصوص اگر دوستان یا افراد مورد علاقه ام باشند اما به طور کلی از شرایط فعلی خوشم نمی آید. فقر زیادی وجود دارد به خصوص در آرژانتین. این موضوع را از نزدیک دیده ام. این طور نبوده که خودم هم همواره در بهترین شرایط بوده باشم. من هم این شرایط را تجربه نموده ام. مردم این را درک نمی نمایند و همواره می گویند از این مسائل درکی ندارم. از همه چیز با خبرم و از چیزهایی که می بینم راضی نیستم.

شما در کودکی در خانواده ای معمولی بودید و چندان فقیر محسوب نمی شدید...

پدرم به سختی کوشش می کرد و اگر چه هیچوقت کنارمان نبود اما چیزی کم نداشتیم. او دائم کار می کرد اما دوستانی داشتم که در روستا زندگی می کردند و برق و آب وغذا نداشتند. این مسائل را از نزدیک تجربه نموده ام.

khaneh-jok-sms.ir: جملات زیبا و دلنشین جدید | جملات آموزنده و زیبا | جملات زیبا از بزرگان را اینجا بخوانید

discountbook.ir: کتاب ارزان | مجله کتابخوانی، بیاید آگاهتر باشیم

منبع: خبرگزاری آریا
انتشار: 27 آبان 1400 بروزرسانی: 27 آبان 1400 گردآورنده: sloblag.com شناسه مطلب: 32500

به "از شرایط فعلی جهان خوشم نمی آید، به خاطر قرارداد با ژیلت نمی توانستم ریش بگذارم، تیاگو شهرت را دوست ندارد" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "از شرایط فعلی جهان خوشم نمی آید، به خاطر قرارداد با ژیلت نمی توانستم ریش بگذارم، تیاگو شهرت را دوست ندارد"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید